»» سؤال :آیا علت پیشرفت غرب، دورى از خدا و دین بوده است؟
پیشرفت علمى و صنعتى غرب مرهون عوامل بسیارى است که بررسى تمام موارد آن مجالى وسیع مىطلبد؛ ولى مختصراً به برخى از آنها اشاره مىشود: الف) آشنایى غربىها با تمدن اسلامى و شرقى در طول جنگهاى صلیبى و نیز مسافرتهاى جهانگردان (مانند مارکوپولو)؛ ب ) رنسانس فکرى در اروپا (با توجه به مجموعه عواملى که این تحول فکرى را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومى که در بین مردم آن دیار رایج بود؛ ج ) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهاى جدیدى براى اداره آن. گفتنى است که اروپا در قرون وسطى، غرق در تاریکى جهل و خرافهها بود. ارباب کلیسا با تلقین برخى عقاید موهوم (از جمله ضدیت با علم و سخن جدیدى در این مقوله) اجازه رشد علم و دانش را نمىداد؛ در حالى که در همان قرون دانشمندان اروپایى تحت تأثیر تمدن اسلامى قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیاى امروزى و شبه جزیره بالکان) و خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند؛ چه اینکه ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتى اظهار نظر درباره پدیدههاى جهان را گمراهى تلقى مىکردند، چنانکه گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالى بود که مراکز علمى جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیرى دانش و ساخت ابزارهاى دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحى و...) بود. دهها دانش پژوه اروپایى در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامى همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت مىکرد و آیات قرآنى، خود پیشگام در بیان حقایق هستى و چگونگى رخدادهاى آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشى علمى در آن سامان شکل داده شد. آنچه گفتیم ادعا نیست، شما مىتوانید در این زمینه به کتابهاى «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاولوبون فرانسوى و «تاریخ تمدن» ویل دورانت و دهها اثر دیگر مراجعه کنید. غرض از همه این مقدمات آن است که، آنچه مورد انکار پیشقراولان رنسانس در اروپا قرار گرفت، عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگى مردم بود؛ و گرنه اصل خداى جهان کمتر مورد انکار دانشمندى فرهیخته قرار گرفته است. البته این که چرا کشورهاى مسلمان از قافله پیشرفت صنعتى عقب ماندند، مقوله دیگرى است که در جاى خود باید به آن پرداخت. آنچه مایه تأسف است اینکه برخى از تازه واردان به عالم فکر و اندیشه -که هنوز در وادى نخست آن نیز فرود نیامدهاند - با تمثیلى بىمورد و جاهلانه، از آنچه در قرون وسطى اتفاق افتاده است، کپى بردارى کرده و همان نسخهها را نیز براى امروز جهان ما مىپیچند. این کپى بردارى که حدود یک قرن است آغاز گشته و تقریباً دوران زوال خود را مىگذراند، تاریخى بس عجیب و غریب دارد؛ تا آنجا که بسیارى از کسانى که خود روزى منادى آن بودند به اشتباه خود پى برده و سعى در جبران آن نمودند. براى نمونه مىتوانید در این زمینه به کتاب ارزشمند «در خدمت و خیانت روشنفکران» اثر جلال آل احمد مراجعه کنید. آنچه نوشتیم تنها سر نخهایى بود که با مطالعه وسیع و تفکّر، مىتوان به عمق آن دست یافت. بنابراین ما شما را به مطالعه بیشتر توصیه مىکنیم تا در مقابل شبهه القا شده از طرف یک «رپ» متزلزل نشوید. نکته دیگرى که در نامه شما بود، در موضوع خداشناسى و سخن دوست شما است. انکار بدون دلیل حقایق کار خردمندانهاى نیست. ممکن است کسى به شما بگوید احساس گرسنگى حقیقت ندارد. صرف انکار موجب آن نمىشود که این احساس صرفاً تخیل باشد. آدمى موجودى خداگرا و خداپرست است. این احساس عمیق و گرایش سترگ از بارزترین خصوصیات انسان بوده و آثار آن در سرتاسر تاریخ و زندگى او متجلى است. عظیمترین بناها، ماندنىترین آثار ادبى جهان، زیباترین و ماندگارترین مراسم و فرهنگها، همه ریشه در این احساس دارند. البته خداگرایى تنها در یک احساس درونى که هنگام ترس و وحشت خود را بنمایاند خلاصه نمىگردد بلکه عقل و خرد آدمى نیز با آن احساس همراه گشته و با صدها دلیل غیرقابل انکار آدمى را به سوى حقیقت محض هستى و منبع لایزال هستى رهنمون مىگردد. به گفته مولانا:
چشم این زندانیان هر دم به در کى بُدى گرنیستى کس مژده ور
صدهزار آلودگان آب جُو کى بدندى گر نبودى آبِ جُو
آیا این همه احساس، عقل، نیایش، همگى از یک حقیقت خبر نمىدهند؟ راستى که سخن مولا على(ع) در این زمینه چه رسا است که فرمود: «
کور باد چشمانى که تو را نبیند».
منبع
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بتول اعتباری ( دوشنبه 86/12/20 :: ساعت 4:9 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بررسی علل و عوامل رشد و موانع پیشرفت واحدهای تحقیق و توسعه در سا[عناوین آرشیوشده]